چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

تو بیا

هر روز صبح اشکم میغلتد روی گونه ام، 

وقتی که نیستی... 

 

نوشته شده توسط تو

و این همشه

آدم خودش را میبازد لای بازوی تو... 

 

نوشته شده توسط تو

حتی یادم هم نمی آید...

کجا بود که بی تو گریه کردم...؟ 

 

نوشته شده توسط تو

من باز شدم به طرف پایین

به نظرم خیلی از موقعیت هایی که توش قرار میگیریم اسفناکن.این موقعیت ها با یه دلشوره و تهوع همراه هست...