اینو هیچ وقت یادتون نره:
روزهای سخت برای همه هست...
نوشته شده توسط تو
بعضی وقتام هست که فک میکنی چرا تو نه؟
وقتی زیاد به این فک میکنم سر دلم میسوزه...
نوشته شده توسط تو
خیلی جاها هم هست که آدما برای اینکه پیشرفت کنن تو رو افسرده میکنن، یا اینکه یه جاهایی تو اصلا مانع پیشرفت اونا نیستی حتی ربطیم به پیشرفتشون نداری ولی برای اینکه تو پیشرفتی نکنی بازم افسردت میکنن...
نوشته شده توسط تو
بعضی وقتا آدما بعضی چیزا رو نمیفهمن و حتی سعی هم نمیکنن بفهمن
این آدم رو فرو میبره توی خودش...
نوشته شده توسط تو
میدانم که کوشیدهای I know you tried
To be who you couldn't beتا کسی باشی که نمیتوانی
نوشته شده توسط تو
اون موقع که مجرد بودم هرگز فکر نمیکردم یه روز در زندگی مشترک از محل کارم مرخصی بگیرم که آناتما گوش بدم و کار خونه بکنم و همش خونمو بسابم و در همین حین ادر اندوه فرو برم...
نوشته شده توسط تو
به من میگه میدونی که، من هر مهمونی میرم باید یه لباس جدید براش بخرم
بهش میگم: نمیدونم الان فهمیدم
میگه اره بابا من اینجوریم...
نوشته شده توسط تو
دخترهای در کافه نشسته
که سیگار چس دود میکنن... زیادن،زیاد...
نوشته شده توسط تو
هر چند وقت یه بار به خودم یا به یه آدم که میدیدم از آدما رنجیده میفگتم نگران نباش هیچ وقت در روی یه پاشنه نمیچرخه،
امروز دارم به این فک میکنم که واقعا در روی یه پاشنه نمیچرخه...؟
نکنه من دارم به خودم و آدما دروغ میگم...؟؟؟!!!!
باید فک کنم...
نوشته شده توسط تو
من امروز به طرز وحشیانه ای وارد مرز های خصوصی، خیلی خصوصی، خیلی خیلی خصوصی یه آدم شدم و به شدت و به شدت و به شدت ناراحت و عصبیش کردم و الان مستاصلم که این چه گُهی بوده که خوردم...
نوشته شده توسط تو
موظب دیگران باشید؛
دیگران آدم رو به لجن میکشن
نگران میکنن
متزلزل میکنن
تحقیر میکنن
سرکوب میکنن
دیوانه میکنن
به جهنم میفرستنت
اذیت میکنن
و....
نوشته شده توسط تو
من اول برای خودم متاسفم بعدم برای تمام آدمای دنیا
من حتی برای حیوونا هم متاسفم
نوشته شده توسط تو
شب یلدای همون سال سیاه
سالی که دختر شهر پریا
از تو قصه ها
اومد نشست تو دل ما
یادته چه رنگی بود قصه ما
ارغوانی بود ولی سرد وسیاه
رنگ شبهای غریب و بی حیا
رنگ قصه هایی که شک دارن توش آدما
دختر شاه پریا
خوشگل شهر قصه ها
گاهی وقتا مثل بارون تو شبا
مثل اشکای خودم وقت وداع
زیر بید برکه تو قصه هاتا سحر دعا میکرد برای پیوند دلا
آه که چه صفایی داشت خدایا اون شبا...
تا رسید شب سیاه
توی اون سال سیاه
شب یلدا
شب هجرت خدا
شبی که دختر شاه پریا
پری قشنگ شهر قصه ها
زیر بارون، بی صدا
پراشو کشید و رفت تو قصه ها
شاعر:نایب تهرانی
نوشته شده توسط تو
موقع عادت ماهیانه زنها به شدت احساس تنهایی می کنن...
نوشته شده توسط تو