انگار باید یک تلنگر بخوریم که دلمان بلرزد، کمی عشق بیرون بریزد، تا بفهمیم ما لبریزیم، لبریزیم از عشق...
نوشته شده توس تو
این روزها زیاد حرف میزنم،همش هم حرف زیادی!
به خودم میگم بسته دیگه دهن کثیفت رو ببند اما حریف خودم نمیشم.
دیگه کمتر فکر مینم،بیشتر ادعام میشه.
توی زندگیم سرگردونم،خودم خودمو بلاتکلیف کردم.
من درگیر یک هرج و مرج درونی وحشتناکم...
نوشته شده توسط تو
میگفت چون دوستمونه نباید به روش میاوردی، میگفت شاید سالی یه بار ببینیش بعد اون یه بارم اون چیزایی که به تو ربط نداشت رو به روش آوردی، گفت حالا تا دو هفته حالش بده.
تو دلم گفتم اگه شما هم همون دفعه اول همین جوری که من به روش آوردم به روش میاوردید به این کثافت کشیده نمیشد...
چرا وقتی رفیق هم هستید گند و کثافتاش رو نباید بهش بگید چون که رفیقتونه و به شما ربطی نداره و میگید که یه ساعت اومده حال کنه و بره ما نباید حالشو بد کنیم؛چون تو هم درگیر همون گند و کثافتها و ابتذالی
اصلا کی به شما یاد داده رفاقت یعنی اینکه همیشه حال رفیقت رو خوب کنی، اونم توهمی، الکی
یه روزی اینا رو بهش میگم...
نوشته شده توسط تو
دلم میخواد برای یک روز تمام دنیا رو اروم و تاریک کف دست من بزارن...
نوشته شده توسط تو
امشب بغض کهنه ام شکست و من خرده هایش را که در گلویم مانده بود با یک فنجان اب ولرم قورت دادم...
نوشته شده توسط تو
بچه ها گناه دارن لای دست و پای ما باشن، ما ادم بزرگا کثیفیم
اونا حیفن
اونا اومدن زندگی کنن ولی ما تباهشون میکنیم...
نوشته شده توسط تو
اگر غصه مرا در زدی،نترس! تعجب نکن، پشیمان نشو، یخ نزن
آرام بیا یک گوشه ای و مطمئن باش کسی هست که مراقب است...
نوشته شده توسط تو
شادی پبش میاد یا باید دنبالش گشت یا باید پیش آوردش یا چی...؟
نوشته شده توسط تو
مثل زن 55 ساله ای که الان نوه داره و بعد از گذشت 37 سال هنوز دم دمای سال نو توی دلش آشوب میشه و موقع درست کردن سبزی پلو با ماهی شب عید ریز ریز و یواشکی توی آشپزخونه اشک میریزه...
آخه 37 سال پیش، شب عید بوده، دقیقا همون موقعی که داشته به مامانش کمک میکرده که سبزی پلو با ماهی شب عید رو بپزن که فهمیده عشقش ترکش کرده،
بعد از گذشت این همه سال هنوزم که هنوز جیگرش میسوزه...
نوشته شده توسط تو
آدم است دیگر
گاهی غمگین می شود
گاهی هم غمیگین می شود
آدم است دیگر
غمگین میشود و همیشه غمیگین می ماند...
نوشته شده توسط تو
چرا کم کم آدم ها، حتی همونایی که اولش تمام حرفت و حرکاتت و سکوتت و ... تو رو میفهمیدم و عمیقا درک میکردن الان دیگه . حتی نمیزارن یه جملت رو کامل بگی یا نمیزارن دو سه روز سکوت کنی...
نوشته شده توسط تو