کامم زیر پیچ گلویش گیر کرده.
بس که پیچش تند است.
همین که کامم را شیرین میکنم کافیست/ دیگر دلم نمیخواهد دور کامل بزنم.
همین حالا باید سقوط کنم به پایین این پیچ/ این بار شاید در چال زیر گلویش...
نوشته شده توسط تو
کام ایهام داری بود.
ایهامش رو تو حل کن حسین...
چال زیر گلویش....همان جا می مانم........سبز باشید واهورایی....
همان جا دفنم کنید...
http://mirage.blogsky.com
باشه.میام.
عجب جایی گیر کرده...
جای خوبیه هامون...خیلی خوب....
تو جان لطفا یکم مهربونتر بنویس!!!ضمنا خودم اول شدم
دیگه مهربونتر از این؟؟!!!!فکر کنم نگرفتی چی شد!!!!
هر کسی یه پیچی داره توی یه پیچیشما توی پیچ گلوش گیر کردی ما تو فهم کامل این نوشتت
باید زیر پیچ گلوش زندگی کرده باشی تا کامل بفهمی....
همین پیچ تند گلومه که راهه این بغض لعنتی رو بسته و نمیذاره بیاد بالا داره خفم میکنه
احساس خفگیش کمی لذت داره...البته احتمالا....
انگار داخل گردبادی گیر کردم...پیچش وپیچش...
آن گردباد نفسش است که بر تو وزیده احسان....
بسی بعید بود. و عجیب هوس آلود ناک....
چرا بعید؟؟؟!!!هوس آلودناک رو هستم.
چقدر پیچ در پیچ شد ... شیرین کام باشید
مرسی فرانک عزیز.
پیچ گلو می شوم برات.
ما چال زیر گلوتیم داداش
این عاشقانه ی عجیبی بود!! طعم وصل داشت ... چیزی ازجنس اشتیاق آتشین در این پست هیجان میآفریند
عجیب بود فرخ...خودم مبهوت بودم وقتی نوشتمش....
یه بهمن سوییسی بگیر و هی کام بگیر تو این ناکامی
کامنتت بغض آلودم کرد حسام...
خیلی سخت بود. نفهمیدم.
خیلی سخت نوشتم آلن...چند بار بخونش.اگر بفهمی شاید تب کنی آلن...
وشاید سقوط کردیم به ته دره! جایی که ورود ممنوع است
نه.گفتم که. نمیخواهم دور کامل بزنم.
کامتان را هم شیرین کنید دوامی ندارد دوباره زهر مار در راه است
حتی دلم زهر مارش رو هم میخواد....حتی زهرمارش هم لذت داره.
:)
دیوونه کننده بود.......
خودمم دیوونه شدم...
خب پس توی گوش سالمش آروم آروم زمزمه کن
دنده عقب نداریم.نمیتوانم برگردم بالا.
سلام به تو...منظورت از اینکه پدرت رو در میاره این بود که فیلتر میشم؟؟؟راستی چون وبت رو دوست دارم لینکت کردم...تو اگه خواستی لینک کن نخواستی هم که هیچیفعلا بابای
ممنون از لینک.
در ضمن خودم بعد ارسال گرفتم چی شد
خدا رو شکر.
سلام...به نظرم بهش بگین نپیچه..مستقیم بره بهتره
نمیپیچه.مستقیم هم نمیتونه.
اگر دلبستگی یخ بستگی شود آنوخت باید خون گریست ...نوشته هایت را دوست دارم ... ایام به کام ... با سلام.
یخ بستگی رو ترجیح میدم.با علیک....
می دونم خیلی خوبه و اون نقطه چینم برای همین بود.اصولا نقطه چین هر جایی یه معنی خاص داره.راستی خوش به حال "من" !
نه دیگه.آخرش رو اشتباه گفتی.
پیچ می شود آدم انگار به عشقعشقنامه خوبی بود رفیقبه رسم رفاقت و مهر
به عشق نامه های تو نمیرسه.پیچ نشدم هرگز به عشق.....
هوا را از نفس هایش کام بگیر ...
از نفس هایش گذشتم....
من لینک کردمت ک اگه ی وخ تو مارو یادش رفت ما از یادمون نره اونو.ک همیشه بیام دیگه.
مرسی از لینک.شما لطف دارید.ما حتما شما رو خواهیم خواند.
اشتباه گفتم؟
راجع به من اشتباه کردی.
بازم سلام...چند تا آپ جدید گذاشتم...خواستی سر بزنبابای
حتماْ.
وای وای ببخشید الان نامه ات رو (یعنی من) رو دیدم ببخشید اصلا حواس ندارم ببخشید.این مال 10 روز پیش بوده....
من نمیفهمم.نامه چیه؟؟؟این پست رو ((تو)) نوشته.سعید جان خوبی؟؟....چرا هراسونی؟؟
به گمانم بقیهی راه ورود ممنوع است!
نه!ورود ممنوع نیست.در حوصله ما نمیگنجد.
۱۹
چی ۱۹؟
کام ایهام داری بود.
ایهامش رو تو حل کن حسین...
چال زیر گلویش....
همان جا می مانم....
....سبز باشید واهورایی....
همان جا دفنم کنید...
http://mirage.blogsky.com
باشه.میام.
عجب جایی گیر کرده...
جای خوبیه هامون...خیلی خوب....
تو جان لطفا یکم مهربونتر بنویس!!!
ضمنا خودم اول شدم
دیگه مهربونتر از این؟؟!!!!
فکر کنم نگرفتی چی شد!!!!
هر کسی یه پیچی داره توی یه پیچی
شما توی پیچ گلوش گیر کردی
ما تو فهم کامل این نوشتت
باید زیر پیچ گلوش زندگی کرده باشی تا کامل بفهمی....
همین پیچ تند گلومه که راهه این بغض لعنتی رو بسته و نمیذاره بیاد بالا داره خفم میکنه
احساس خفگیش کمی لذت داره...البته احتمالا....
انگار داخل گردبادی گیر کردم...پیچش وپیچش...
آن گردباد نفسش است که بر تو وزیده احسان....
بسی بعید بود. و عجیب هوس آلود ناک....
چرا بعید؟؟؟!!!
هوس آلودناک رو هستم.
چقدر پیچ در پیچ شد ...
شیرین کام باشید
مرسی فرانک عزیز.
پیچ گلو می شوم برات.
ما چال زیر گلوتیم داداش
این عاشقانه ی عجیبی بود!! طعم وصل داشت ... چیزی ازجنس اشتیاق آتشین در این پست هیجان میآفریند
عجیب بود فرخ...
خودم مبهوت بودم وقتی نوشتمش....
یه بهمن سوییسی بگیر و هی کام بگیر تو این ناکامی
کامنتت بغض آلودم کرد حسام...
خیلی سخت بود. نفهمیدم.
خیلی سخت نوشتم آلن...
چند بار بخونش.
اگر بفهمی شاید تب کنی آلن...
وشاید سقوط کردیم به ته دره! جایی که ورود ممنوع است
نه.
گفتم که. نمیخواهم دور کامل بزنم.
کامتان را هم شیرین کنید دوامی ندارد دوباره زهر مار در راه است
حتی دلم زهر مارش رو هم میخواد....
حتی زهرمارش هم لذت داره.
:)
دیوونه کننده بود.......
خودمم دیوونه شدم...
خب پس توی گوش سالمش آروم آروم زمزمه کن
دنده عقب نداریم.
نمیتوانم برگردم بالا.
سلام به تو...
منظورت از اینکه پدرت رو در میاره این بود که فیلتر میشم؟؟؟
راستی چون وبت رو دوست دارم لینکت کردم...
تو اگه خواستی لینک کن نخواستی هم که هیچی
فعلا بابای
ممنون از لینک.
در ضمن خودم بعد ارسال گرفتم چی شد
خدا رو شکر.
سلام...
به نظرم بهش بگین نپیچه..مستقیم بره بهتره
نمیپیچه.
مستقیم هم نمیتونه.
اگر دلبستگی یخ بستگی شود آنوخت باید خون گریست ...
نوشته هایت را دوست دارم ... ایام به کام ... با سلام.
یخ بستگی رو ترجیح میدم.
با علیک....
می دونم خیلی خوبه و اون نقطه چینم برای همین بود.اصولا نقطه چین هر جایی یه معنی خاص داره.راستی خوش به حال "من" !
نه دیگه.
آخرش رو اشتباه گفتی.
پیچ می شود آدم انگار به عشق
عشقنامه خوبی بود رفیق
به رسم رفاقت و مهر
به عشق نامه های تو نمیرسه.
پیچ نشدم هرگز به عشق.....
هوا را از نفس هایش کام بگیر ...
از نفس هایش گذشتم....
من لینک کردمت ک اگه ی وخ تو مارو یادش رفت ما از یادمون نره اونو.ک همیشه بیام دیگه.
مرسی از لینک.
شما لطف دارید.
ما حتما شما رو خواهیم خواند.
اشتباه گفتم؟
راجع به من اشتباه کردی.
بازم سلام...
چند تا آپ جدید گذاشتم...
خواستی سر بزن
بابای
حتماْ.
وای وای ببخشید الان نامه ات رو (یعنی من) رو دیدم ببخشید اصلا حواس ندارم ببخشید.این مال 10 روز پیش بوده....
من نمیفهمم.نامه چیه؟؟؟
این پست رو ((تو)) نوشته.
سعید جان خوبی؟؟....
چرا هراسونی؟؟
به گمانم بقیهی راه ورود ممنوع است!
نه!ورود ممنوع نیست.
در حوصله ما نمیگنجد.
۱۹
چی ۱۹؟