دهانت را تقدیم من کن...
قصد دارم دهانت را پاره کنم...
میخواهم وقتی که پاره اش میکنم خون بر صورتم بپاشد ...
و تو زیر دست من فقط نگاه کنی... طعم خون را در دهانت به همراه یک سوزش عمیق حس کنی ... و کیف کنیو کیف کنی و کیف کنی...
لبهای خشکت را جر دادن چه لذتی دارد...
نوشته شده توسط تو
چه عصبانی !!
شما یک لیوان آب خنک بخور
اتفاقا آرومم...
مخاطبت کی بود؟!!
واقعا چه لذتی داره..البته با مخاطبی که الان تو ذهن منه.
سوال من رو جواب ندادیا....گفتم به خاطر ایمیلم گفتی بی غیرتی؟!
مخاطب خاص بود... :)
هم ایمیلت هم پستت...
چه خوبه یکی هست که از دریدنش لذت می بری
و چه خوبتر که یکی هست که از دریده شدن لذت ببره...
یا خدا
چت شد...؟
نیومدی قرار رو چرا...؟؟؟؟
کی تا این حد عصبانیت کرده توی عزیز؟
تاحالا اینجور کامنت نذاشته بودی
عصبانی نیستم...
در اوج آرامش میخوام پاره کنم...
چشمهایت هم که با انگشتانم در بیارم دیدنت کیف تر میشود ...
پاره کردن گلوی وخوردن خونت کیفورترت میکند .........
از اینکه نمیای و میگی ومیری اصلا دلخور نیستم ....
از اینکه وحشیانه دهانش را میخاهی بدری اصلا نمیترسم . ..
ولی .... کمی به لبهایش فرصت بده لذتش بیشتر خاهد بود .......
فرصت نمیخواد...
لحظه شماری میکنه برای پاره شدن دهانش...
خب این که شد همون حس سادیسمیه موقع صکث
نه این طوری نیست...ربطی به صکث نداره...
حالا اگه میشه دقیقتر بگرد شاید یه رگ باشه.
نیست واقعا مژده...نیست...
دغدغه های دیگه ای دارم...
باور میکنی ناخودآگاه دستم رو گذاشتم روی دهنم تو جان؟!
باور میکنم هانیه جان...
چند سالی ست اسفند ها دورم را خط قرمز کشیده اند.
تو غلبه کن به اسفندها...سخته اما امکان پذیره...
شکه م کردی
چرا سینا شوکه شدی...؟؟؟
چرا فیلتر شدی...؟؟؟
وای چه خشن:)
:) خشن مهربونی هستم...فقط گاهی وحشی میشم...
دست خالی؟
آره هومن...دقیقا دست خالی...اصلا دلم میخواد دستام خشکی لبهاش رو حس کنه...من همیشه با دستام همه کار میکنم...
دوست عزیز
بدان در این راه تنها نیستی
رو کمک منم میتونی حساب کنی
نه بابا...تنهایی حال میده...
تو برو واسه خودت یکی رو پیدا کن... :)
ممنون
پیداش شد
نگران بودم
همین
خوبه... :)
با درود بر دوست عزیز
شب زندان با "داستان ملت ما!!!!" به روز شد.
منتظر حضور گرم و سبزت
http://shabzendan.blogfa.com
http://shabzendan.blogsky.com
باشه...
این روز ها همه دهان هم را جر می دهند
نمی دانم به دنبال چه مانده ایم
نمی تواند درست نباشد
من پاره میکنم...و من دلیلم با دلیل آدمای دیگه فرق میکنه...
دنبال یه حس ناب لذت هستیم....
هنوز تو همین حال و هوا موندی ؟
لیوان آب و میخوردی خوب بوداااااااا
من تو این حال و هوا میمونم تا اون اتفاق لذت بخش بیفته...
من بیشتر دوس دارم پرتش کنم رو زمین بعد با ته کفش استک دارم بکوبم تو مغزش که متلاشی شه، خونش بپاشه بیرون!!
نه...
فقط میخوام دهنش رو پاره کنم که دوتامون لذت ببریم...
گاهی وحشی شدن و دریدن عالمی داره
وحشی باش بابا
نباشی کلات پس معرکه ست
نباشم نصف لذت این دوره رو از دست دادم...
فک کنم فقط خودت و اون کیفور شدین!
.
.
.
دل من که ریش شد!
و این توی اولویت هست که من و او کیفور شویم...
منظورم این بود واسه اینکه لذت ببری یا یابد جر بدی یا جر داده بشی!
.
.
.
من لذتم دهان اون رو پاره کردنه و اون دهانش پاره شدن...
باشد که خطاب به انار باشد....
نه...دقیقا منظورم یه آدم بود....
ولی تو هم جالب گفتی...
یا خداااااااا کوتاه بیا رفیق
نه بابا...تازه میخوام بلند بیام...
به قول miss pink :
اووووووووووووووف
این اوفففففففف معنیش چیه...؟
بابا من از این پست میترسم....همه اش لبهامو تر میکنم ...
نترس فرداد...قصدم لبهای تو نیست...
شکارم دیگریست...
اگر از این داستان وحشتناک او کیف می کند و تو هم لذت می بری پس حتما جایی متفاوت از ما زندگی می کنید....
شاید مریخ....
و سلام
دقیقا روی زمین هستیم...
همین اطراف...فقط شاید کمی دور...
وای چقدر وحشتناک
لذت بخشه...
سلام
این میتونه بهترین هدیه واسه روز ولنتاین باشه
ایده جالبی بود واسه کسی که دنبال این جینگولک بازیاست...اما این دهان دهان عشقم نیست که این کار باشه واسه هدیه ولنتاین...
سایه زده شده ام
اما
بروزم
می زده نشی رفیق...سایه زده که خوبه.... :)
سرنگ را به قلبم می زنم تا بنوشی آن خونی را می خواهی ...بدونه لبانم. . . /
نه من فقط لبان اون رو میخوام واسه پاره کردن...
چه خبره؟
تو
چت شده؟
کمک میخوای؟
خشمتو کنترل کن رفیق...
صبر
صبر
صبر
خبری نیست...
خشمی نیست میلاد...
کاملا آرومم...
نه . . .
چقدر خشن . . .
درست در این ایام؟!
مگه الان توی چه ایامی هستیم...؟
دریدن...
ضربان قلبم را تند تر میکند
خون در رگهایم تند تر می پرد
و وقتی جر می خورد لبانم
بوی خون دیوانه ام می کند!
بوی خون آرامترش میکند...
جالب بود...
...
من این حست و درک می کنم . ولی نتونستم جر بدم واسه همین به یک کشیده ناقابل قناعت کردم . شوکی بهش وارد شد در حد لالیگا !!
آخه من دعوا ندارم که...
یه لذته دو نفرست...
آنکه می رود،
آخرین نگاهش
وحشیانه شعرهایت را متلاشی می کند
و بعد از آن
دیگر تک تک واژه هایت آبستن او می شوند
شعر قشنگی بود حتی اگه مرتبط نبود...
مرسی...
چقد خشن!!!!!!!!!۱
این پستت نمیدونم چرا منو یاد کتاب میرا انداخت.
راسی دیدی برگشتم؟!
خوب کردی که برگشتی...
اون کتاب رو هم نخوندم متاسفانه...
ای بابا لااقل یه هشداری بده بچه ها نخونن این متن جنایی رو
*************************************************
وبلاگمو تازه آپ کردم
منتظر حضورت در کلبه ی کوچیکم هستم
بامید دیدار
تو مگه بچه ای....؟؟؟؟
از این خوشم نیومد ...
اما من از این کار لذت میبرم...
به روزم
خوشحال میشم
نقد و نظرت رو بدونم
سپاس دوست من...و..او
میایم...
سلام تو جان
یحتمل تنهات به تنهی برادران بسیجی و سرربازان گمنام نخورده رفیق؟!!
نه... تو این کاره نیستی اخوی!
سلام احمد عزیز...
شاید هم خورده چون یکم بو میدم... :)
لبها روزی غرور بوسه داشتند...
و تو حسرت یک بوسه از التهاب لبهایی که اکنون...
باید جر بخورند!!
لبها هم بی رحمانه میمیرند!!
لبها در اوج جوانمردی جر میخورن...
دهانم را پاره نکن ... آن وقت دهن چاک میشوم و زشت میگویم و آبرو میبرم از خویش و از دیگران . . . دهانم را پاره نکن تو
هدف دهان تو نیست فرخ جان...
کبودی زیر گلویم
رد پای دندانهایت روی انگشتان ظریفم
سرخی لبان ترک خورده ام! را دوست دارم
وای خدایا!
من همه ی خشونت عاشقانه ات را دوست دارم
+حیف که مدتهاست تصوری بیش نیست!!!!!::|
به زودی حقیقتی میشود شیرین...
معرکه ست.... خیلی کیفور شدم.