چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

سنگینی چون پتک

وقتی داشت اون حرفای سنگین رو بهم میزد نمیفهمیدم داره چی کار میکنه.وقتی تلفن قطع شد دیدم نا ندارم از جام بلند شم.چند ساعت که گذشت و به حرفاش فک کردم دلم میخواست بهش یه چیزایی بگم اما پیش خودم گفتم اصلا به من چه...

نوشته شده توسط تو

نظرات 2 + ارسال نظر
شهاب پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ق.ظ

خانوم اجازه!
اون موقع هایی که ما قد نمکدون بودیم، یه برنامه ی طنز از تلویزیون پخش می شد توش هی می گفتن : جدّ جدّ جدّ جدّی نگیرید......
.
.
.
.
.
حیف که ما هیچ وقت جدی نگرفتیمش

به من ربطی نداره تو چی کار کردی...

absolution چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:01 ق.ظ http://absolution.blogsky.com

همون که شاعر می گه : می شه داد زد آهای مردم کلا به تخمم!!

شاید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد