چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

عجب غمی

شب شد چه شب تاری

شب شد چه شب تاری

رود غم تو دلها جاری

پونه منو بردن

من موندم و غم پونه

پونه، پونه

دل بستن چه آسونه

اون روزا اون قدیما

خوش بودیم تو این دنبا

پونه من رو بردن

من موندم و غم پونه...


نوشته شده توسط تو

نظرات 2 + ارسال نظر
Geist یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ب.ظ

واقعا عجب غمی!بوی سقوط می داد ولی به قول دلوز سقوط سرزنده ترین چیز در احساس هستش.

هومممم...

عابر جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:03 ق.ظ

وقتی یه غمگین میگه "غم"
غم دنیا میشینه تو دلت اگه تو هم غمگین باشی...

فرقی نمیکنه بگی: غمت در نهانخانه دل نشیند... یا بگی :من موندم و غم پونه
اینو فقط یه غمگین میفهمه

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد