من دلم میخواهد کسی را پیدا میکردم که آهنگ زندگیم را بنوازد. از همان وقتها که یادم می آید، من تعریف کنم و او بنوازد من تعریف کنم و او بنوازد من تعریف کنم و او بنوازد...
نوشته شده توسط تو
ببین عزیزیم اصلا ماجرای پیچیده ای نیست. فقط کافیه اینو پیش خودتون تحلیل کنید که فرزندتون به یه سنی رسیده که فقط مدل خوش گذرونیش با مدل خوش گذرونی شما فرق داره. به حضرت عباس اگه باهاتون مسافرت نمیاد تنها دلیلش همینه. والا به قرآن مجید نمیخواد به شما ضد حال بزنه یا اینکه فک نکنید با دوستاش میره مسافرت و با شما نمیاد یعنی دوستاش رو بیشتر از شما دوست داره. هر وقت اینجوری فک کردید یاد اون فرق مدل خوش گذرونیا بیفتید...
نوشته شده توسط تو
دختره داشت میگفت من همه کارای مردونه رو بلدم انجام بدم. بهش گفتم به جای انجام کارای مردونه برو ابروهاتو بردار و صورتت رو اصلاح کن...
نوشته شده توسط تو
گاهی انقدر ارتفاعش بلنده که دست من بهش نمیرسه.
دلم نمیخواد بگم ارتفاع چی...
نوشته شده توسط تو
یکی باید باشه که وقتی به تهش رسیدی و تیکه تیکه شدی تیکه هات رو جمع کنه.
حتی اگه تیکه هات رو به هم نچسبونه و فقط توی دستش نگه داره...
نوشته شده توسط تو
بهش میگم من حوصله گوش کردن به درد و دل آدما رو ندارم، میگه میدونم، میشناسمت. بعد شروع میکنه به درد و دل کردن...
نوشته شده توسط تو
با بعضیا که درد و دل میکنی به جای اینکه احساس سبکی کنی بیشتر احساس میکنی دارن زخمات رو میمکن...
نوشته شده توسط تو
دلم میخواد اینو به آدمایی که الان رفتن ابهر به زلزله زده ها کمک کنن و آدمایی که دورادور دارن کمک میکنن بگم: لطفا یه چنتاتونم پخش بشین توی کل کشور و برین و دست آدمایی رو فشار بدین که هر روز 10 تا زلزله توی زندگیشون میاد و همه وجودشون رو میلرزونه و کسیم نیست که حتی صداشون رو بشنوه. اصلا کمک مالی و این چیزام نمیخوان، همون گرمای دستتون براشون کافیه...
نوشته شده توسط تو
عزیزم حداقل بزار بهت خلال دندون بدم، بعد از اینکه پاچم از دهنت دراومد نخای شلوارم رو بتونی از لابلای دندونات در بیاری...
نوشته شده توسط تو...
این دخترایی که دافن همیشه وقتی با من روبرو میشن دلشون میخواد بیان توی بغلم آروم گریه کنن. اینا همیشه حالشون بده اما خودشون رو میزنن به بیخبری. اینا خیلی خسته ان...
نوشته شده توسط تو